• وبلاگ : نسيم بهشت""خط روشن""
  • يادداشت : استاد رضا ابوالقاسمي پور معلم دلها
  • نظرات : 28 خصوصي ، 39 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     
    + labayk 


    salam eshgh be moalemeton jaleb bud va dar haghighat omidvaram ke darshaye ishon vaghean tasiiiiiirgozar bude bashe va in neveshteha az ishon dar ghalbeton bashe mer30 be3yar ziba

    سلام
    من ايشون رو نمي شناسم...فقط يکي از دوستانمون که اهل دزفول هستند...سال گذشته مهمان منزل ما بودند چند روزي...تو گوشي شون صداي دلنشين جاج آقايي رو شنيدم که مي گفت :آقا جون ما مي دونيم دست دعاي توست که ما رو نگه مي داره و...ازشون خواستم برام بلوتوث کنند ...چند تا کليپ زيبا و دلنشين بود...بعد برام گفت:حاج آقا ابوالقاسمي هستند...حاج رضا...و باز گفتند:فوت کردند...خيلي دلم سوخته بود...اونروز...
    حالا انگار قسمت شد تو اين دنياي مجازي بيشتر باهاشون آشنا بشم وتصوير مهربونش رو ببينم...چقدر مناجات هاشون با امام زمان به دلم مي شينه...حيف شد که به اين زودي پرواز کرد..البته حيف براي ما اهل زمين...و خوش به احوالش که خودش را براي امام زمانش خرج کرد...
    =====
    با فاطمه"س" محشور وهمنشين باشند...
    تو دعاي عرفه خيلي ياد دل جامونده ي ما باشيد...خيلي دلتنگم خدا...
    پاسخ

    آمين.. متشكرم
    + من الغريب الي الحبيب 


    اطاعت عمللللللللللللللللللي کجا و چششششششششم گفتن به زبان کجاااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    يه استاد اخلاق پيدا نميشه،بله استاد اخلاق اول و آخر صاحب زمانه اما فهم ما به اونجا نميرسه ............به خدا نميرسه............

    پاسخ

    از تذکراتتون ممنونم.... به جناب سلطاني هم سلام برسونيد
    + من الغريب الي الحبيب 


    حضرت امير عليه السلام

    غرور مانع پند پذيري ست..................

    پاسخ

    سمعا و طاعتا...
    + من الغريب الي الحبيب 
    انگار استاد فقط تو نوشته ها و عکس و رسانه خلاصه شده .....جز اين احساس نميشه .احساس ميکنم که بعضي جاها حرف زدن از استاد شده گردي مثل گرد روي مزار استاد...
    + هارب 

    پاسخ به نظر هارب: 

    دوست گرامي 

    اولا در مورد چيزي که نمي دوني نظر نده!چرا نظرات خصوصي وبلاگ من بالاس به عقل ناقص تو نمي رسه!

    دوما شما که علمدار کارفرهنگي خودتو حساب مي کني چه گلي به سر ما زدي ... حالا ما چهار تا نيرو تو اين چند سال تربيت کرديم به لطف و عنايت خدا که بهشون بباليم!

    سوما اگه مرد بودي و حق بودي اسم و آدرستو مي نوشتي منم نظرتو تاييد ميکردم تا همه بخونن و قضاوت کنن!

    چهارما الحمد لله سابقه ما معلومه مگر اينکه افراد مغرض و مشکلي داري مثل شما به ماها تهمت بزنيد .. خواستيد دهنتو باز کني مشکلي نداريم فقط حواستو بده و مکروا و مکر الله والله خير الماکرين 

    پنجم ما يه گوشي اين شهر داريم به اندازه وسعمون کار مي کنيد شما هم اگه داري کار مي کني خدا خيرت بده اگه مي توني بياي جاي ما رو بگيري يا کمکون کني دستتم مي بوسيم اگه که نه پس لطفا بکش کنار بزار باد بياد...

    ششم برات متاسفم اگه بفکر خدا و دين خدا بودي اين حرفا رو نمي زدي ... من با آدم بداي روزگار هم اينجوري حرف نمي زنم ... تقوا تقوا تقوا ... آخرشم نوشتي والله اعلم يعني از حسادت ترکيدم....

    من با کسي اينجوري حرف نمي زنم ولي کسي مث شما که نه جرات داره خودشو معرفي کنه و نه ادب و احترام و خدا و پيغمبر حاليشه بايدم اينجور و با اين ادبيات حرف زد...

    مدير وبلاگ: روشن نيا

    سلام مجدد
    خيلي زيبا بود
    برام سوال شد که مگه ايشون چيکار مي کردن که اينقدر شما را جذب خودشون و دين کردند؟
    آخه ما بعضا اگه سرکلاسي ميريم اينقدر تحويلشون مي گيريم و.... اما اگه يه بار بهشون اخم کنيم از همه دنيا زده ميشن
    نميدونم چي اين دور و زمونه فرق کرده
    اما مطمئنم من مثل معلم شما و امثال اونا نيستم
    اگه راهنمايي خاصي بود ممنون ميشم جوابمو بديد

    يا حق

    پاسخ

    چيكارم كرده؟...بيچارم كرده.......گريه....

    سلام عزيزم با اينکه روز معلم گذشته ولي ياد شيخ رضا بعد از سالها دوباره برام زنده شد ياد اون اولين يادواره شيخ رضا افتادم که 1 ماه براش زحمت کشيديم و چقدر برکت داشت ياد دوستاي قديمي بخير امير قطفان محمد سلامتي سعيد مرداني محمد پوررکني احسان روشن نيا که چقدر اضيتت کرديم ياد اون تلفن امير بهت بخير ياد اون روزها بخير....

    ملتمس دعا محمد ستايش

    پاسخ

    حاج محمد چاكتريم .... تو هر موقع دوس داشتي زنگ بزن به ما هر چي مي خواستي بگو... زنگتو عشقه ... @@@برا منم خاطرات زنده شده و لبخند......................
    + ... 

    بسم رب ذوالجلال والاكرام

    ....گفتن هيچ فايده اي نداره،خود خسته كردنه.

    پاسخ

    البته دقيقا منظورتونو نگرفتم ولي مخالف نظرتونم..........
    + نمي دونم چرا؟ 
    نمي دونم چرا هرچي پيام رو وبلاگ بسيج تون ميذاريم ديده نميشه.ميگم پس اين نشريتون چي بود که هنوز توزيع نشده!!!!!!!
    فکر کنم اين جا پيام بزاريم بهتر ديده ميشه.لطفا به مدير وبلاگ تون اطلاع بدين.
    پاسخ

    با سلام *با توجه به اينكه مدير وبلاگ خود بنده هستم ... ضمن تشكر از شما ، عذرخواهي مي كنم و در اسرع وقت نشريه روي وبلاگ بسيج نيز قرار مي گيرد....
    + مدير وبلاگ 

    چون نظرتون خصوصي ارسال شده بود اينجا جواب مي دهم
    در پاسخ به **** كاش ما هم استاد رو...****

    بله ايشون در اين مورد مهم سخنراني داشتند فقط نوار يا سي دي رو نمي دونم ...
    يه ذره هم نظر قبلي که داده بوديد ...(شايد اشتباه مي کنم)
    + يکي از بچه هاي دانشکده 
    سلام خسته نباشي .يکم به اين وبلاگ دانشکده برسيد . هر روز ميام سر ميزنم ولي خبري از مطلب جديد نيست.اينجا کامنت دادم گفتم مطمئنتره حتما بدستتون ميرسه
    پاسخ

    سلام چشم ممنون كه اومديد البتهداونجا هم پيام بزاريد به سرعت ديده ميشه
    + گمنام 

    سلام

    نميدونم چند وقته اما ميدونم مدت خيلي زياديه نسيم بهشت رفته تو کما .... نميشه گفت حرفي براي گفتن نيست چون هست پس چرا اين همه سکوت؟؟؟؟

    پاسخ

    سلام خيلي هم تو كما نيستيم ... يه پست اختصاصي زدم برا برچه ها تو ارشيو مطالب در قسمت تربيت ديني انداختم ميتونيد ببنيد. ولي به دوستتون هم گفتم يكم خصوصيه ولي ميگم ... تا دلم نسوزه و زخم دل و سوز نداشته باشم نميتونم بنويسم و چند وقت اينحور شدم برام دعا كنيد.... هر مطلبي رو نمي پسندم(مختصر)

    بسم الله

    سلام

    چهارم خرداد روز مقاومت و پايداري مردم دزفول گرامي باد ...

    صداي آژير ممتدي مي آيد ... علامت وضعيت سفيد
    يعني اي مردم نجيب
    قلب کودکي که ايستاد آرامش به شهرتان باز گشت ...

    با دو داستانک منتظر حضورتان هستم

    پاسخ

    دزفول شهر مقاومتي كه مردم آن هميشه تاريخ گرد و غبارمظالوميت از چهرشان زدوده نشد... تا امروز
    + فاطمه 
    با آنکه دلم شکست و اشکم روانه شد اما لذت بردم ،متن زيبايي بود
    آن روز تلخ يادم مياد مادر شوهرم سرما خورده بود اصرار داشت بعدازظهر به بيمارستان افشار بره ولي من گفتم همين حالا بريم يعني صبح و اي کاش نمي رفتم و نميديدم ويا اصلا آن اتفاق نمي افتاد
    روحاني معظم آقاي ابوالقاسمي رو همراه بانوي محترمه اش در پتو پيچيده و به اورژانس اورده بودند و همراه با چندين جفت چشم نگران ومنتظر
    دکتر که خود جاماندهاي از کاروان بهشتيان بود و بروي ويلچر نشسته بود گاهي به سمت او مي رفت و گاهي به سمت بانو
    و جواناني را ديدم مضطرب که با پاي برهنه و موي ژوليده و نگاهي مضطرب منتظرانه چشم به دهان دکتر دوخته بودند
    کار از کار گذشته بود
    مادر شوهرم نگران حالشان بود و من در حالي که سعي ميکردم اشکي را که از چشمم بروي گونه هايم ميغلطيد را پنهان کنم؛ گفتم الحمدالله حالشان خوب شد
    خوب هم شد چگونه ميتوان عاشقانه دست در دست يار به سمت دوست پرواز کرد و خوب نبود
    آري خوب بود اما براي آنها نه براي ما و جمعيتي که پشت در منتظر بودند
    وصداي شکستن بعض هاي در گلوي يکي يکي به گوش مي رسيد
    هيچ وقت اين صحنه از يادم نمي رود
    مادري با ايمان و صبور نگران و اميدوار به اشتباه بودن خبري که شنيده بود وارد بيمارستان شد و من آرام رفتم تا صداي شکستني ديگر را نشنوم
    وقتي اين مطلب را ميخوانم روز ميلاد بانوي دو عالم است اميدوارم معلمتان در بهشت دست در دست بانوي مهربانش به شادباش اين روز بزرگ به محضر رفيع پيامبر و مرضيه طاهره و فرزند پاکش مهدي (عج) نائل آيند
    ان شاءالله
    پاسخ

    واي خانووم خدا رو شكر ميكنم كه جاي شما نبودم .... چون دق مي كردم. الان كه دارم مي خونم دارم............ . واي مادري نگران و اميدوار **ماي مادرم زهرا ... صداي غريب مادرش در قتلگاه كربلا رضا و مادرش را رضا و مادر رضا كرده بود. ديوانه شده ام از اين......
       1   2   3      >