پنجره فولا رضا برات ککربلا میده هر کی میره کرببلا هز حرم رضا می ره
وقتی که داری در خیابان امام رضای مشهد قدم بزنی یه دفعه دم دم های اذان صدای اذان مغرب بلند می شه. سر بلند که میکنی یه دفعه نگاهت به گنبد با صفای و نورانی اربابمون امام رضا میفته. با اون دوتا گلدسته قشنگش.
اعتقاد من یکی اینه که وقتی می خوای وارد حرم بشی و داری زیارت نامه و اذن دخول می خونی اونقدر دم در حرم بایست تا گریت بگیره . اگه گریت گرفت بدون اذن دخول داری و اگر گریت خدای ناکرده نگرفت از همون جا برمی گردی می ری تو یکی از اون ایوون ها می شینی انقدر التماس آقا می کنی ، انقدر با آقا درد دل کن تا گریت بگیره و اذن دخول رو بگیری
نگات به صحن و سرای آقا که میفته اون ایون طلا رو که میبینی دوست داری اونجا انقدر سینه بزنی تا بمیری اونقدر اشک بریزی و گریه کنی تا کبوتر بشی و پرواز کنی
آخه امام رضا عجب صفا و جلائی داره ، ارباب ما عجب صحن و سرائی داره ، انام بمیرم که اقامون غریبه اخه کمتر کسی حرفشو میفهمه
در موج غصه ها بطلاطم کشیده کارم غیر از حریم تو من پناهی دگر ندارم
تو ناجی و این دلم میون طوفان اسیره فقط توی کربلا این دلم آروم می گیره
| [ کلمات کلیدی ] :