![شیخ رضا ابوالقاسمی پور](http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/er110kalb/abolqasemi.jpg)
این عکس یک از اروحانیون مبارز دزفول که به طرز مشکوکی به شهادت رسید
پلیس و دستگاه های قضائی هم یکی پاسخی برای این نداشتند و فقط بر سر قضیه سر پوش گذاشتند
اما جای حاج رضا استاد عزیز بنده دز قلب ماست و این هم شعری در رثای شیخ رضا
بسم الله الرحمن الرحیم
از عشق که میگفتی همه عاشق میشدند، از معشوق که میگفتی همه میمردند، از محبت که میگفتی همه گریان میشدند، چه مستانه میسرودی برای اربابت یا صاحب الزمان...
چه آرام و پر تب وتاب بودی،لبخند زیبایت شورآفرین و نگاهِ نافذت پر معنا. آن شب چه آرام میآمدی بی صدا و کم حرفتر از همیشه، در تاریکی محض محفل عاشقانه خود را کنار منبر رساندی، آرام نشستی، سر به زیر افکنده و مغموم، اگار برای زمینیها متأسف بودی، آن شب پر سوزتر از هر شبی دیگر طلب کردی، آن شب بیش از هر شب دیگر تشنه بودی و پر التهاب. آن شبی را میگویم که آخرین شب قدر تو بود و انگار میدانستی ... چون بیقرار و بی پروا در روضةالعباس از خدای خویش روضةالعباس را طلب کردی و چه زیبا رسیدی، آری از روضةالعباس تا روضةالعباس فقط یک شب قدر فاصله بود و تو آن شب را در آغوش کشیدی و به معشوق رسیدی.
یادش گرامی باد
................نظر یادتون نظره ....................
| [ کلمات کلیدی ] :