معلم عزیزم
با اینکه نیستی ولی روزت مبارک
و به راستی چه زود دیر می شود.....
چهارشنبه شبها عجب حال و هوایی داشت. جمعه شب ها هم که جا افتاده بود.
معلم عزیزم
دبیرستان معارف یادت هست. شاگرد همیشه اخمویت. بعد از 6 سال اعترافی بکنم ؟ قند توی دلم آب می شد وقتی که از دست حرف هایت اخم می کردمو تو ماژیک کلاس را بسمت پرتاپ می کردی. عاشقت بودم. همیشه جبهه مخالفت تو را داشتم. و رفتارت باعث شد مخالفت دوستت شود.
آقا رضا جمعه یادت هست روی منبر داستان آن بچه دبیرستان بازیگوش و منتقدی را تعریف کردی که کاپشن سیاهش را بر دوش می اندازد ، آن شب تیر خلاصم را زدی.
عاشقت شدم. چقدر تو به فکر من بودی. نمی دانستم اینقدر مرا زیر نظر داری حرکات مرا.
براستی معلم اخلاق بودی. و آن جمله مدیر مدرسه در جواب اعتراض من هنوز در ذهنم هست ، که براستی حق بود . ابوالقاسمی را برای تدریس اخلاق نیاورده بودند برای اینکه او را ببینیم و اخلاقش بیاموزیم.
عزیز دلم
اینک دیگر نوایت را نمی شنوم. جمعه ها سرگردان شده ام. کجا بروم . کجا بروم که همچنین نوای دلنشین یابن الحسن یابن الحسن ، چون شراب طهور مست وادی الستم گرداند.
صدایت برایم جام بود و نوایت شراب
مستی کجا؟
رضا جان بار دیگر برخیز و مستمان کن.
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها ************** که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
رضا جان برخیز که جان هایمان تشنه یک نگاه پر مهر معلمی مهربان چون توست.
دلم برای خنده ات تنگ شده است.
زیباترین معلم دنیا
برخیز بار دیگر ماژیک کلاس را پرتاب کن به سمتم. شاید علت رفتم از آن دبیرستان ، رفتن تو بود. مسجدت را از حیث خاطراتت نمی توانم ببینم و سالی یکبار هم که می روم برای بزرگداشت، جگرم خون می شود.
آقا رضا تو برای ارباب می خواندی و من برای نوکر ارباب می خوانم:
کمان ابروان تو قبله گه دلم شده***********الا عزیز مهدیا عجب نشته ای به دل ....
نبودت برایمان به شدت احساس می شود وجای خالیت پر نمی شود. ای کاش در این وانفسای اخرالزمان تو و همچون تویی بودند تا حرفشان را راهگشا بدانیم.
رضا جان به آرزویت خواهی رسید. یادت هستی اینگونه نگاشتی
روزی که مسیر آمدنت را گل باران می کنند ، ممکن است من نباشم ، ولی داستان عاشقی مرا برایت خواهند گفت
خواهند گفت نغمه عاشقانه ام در میان مشتاقانت چه آتشی به پا می کرد و چگونه بازار عاشقی تو را گرم می نمود . خواهند گفت آن روز که می رفتم نگران به رقفا می نگریستم گویا چیزی جا گذاشته ام ، گویا با کسی قرار ملاقات داشته ام ، خواهند گفت دردهایی را که از نبودنت چشیدم ،همه را خواهند گفت .
دوست دارم آنروز که می آیی سراغ مرا بگیری ، راستی هزار دستان من کو ؟
هزار دستان ارباب ، امروز روز معلم را تبریکت می گویم.
از درس و مشق دبیرستان گرفته و تا مسجد و هیئت و جلسه را همه از تو یاد گرفتم.
روزت مبارک
جا داره بچه ها امسال هم از مرد با اخلاق هیئت های دزفول و معلم اخلاق و قرآن نیز یاد بشه..
مرحوم خلیل الله بیلکی معروف به مش خلیل..
شادی روحشون فاتحه و صلوات
| [ کلمات کلیدی ] :